خواندن فلسفه کار دشواری است، به ویژه ورود به دانشگاه با پیشینه کم یا بدون پیش زمینه در این موضوع بسیار سخت است.خواندن فهرستها میتواند طولانی و دلهرهآور به نظر برسد، واژگان میتواند گیجکننده باشد و به نظر میرسد که حتی کوچکترین بخش از یک فصل را چند سال طول میکشد.
مانند هر چیز دیگری، با گذشت زمان آسانتر میشود، اما برای کمک به شروع، فهرستی از نکاتی را تهیه کردهام که به نظرم هنگام خواندن مفید است. بدیهی است که این تکنیکها برای همه کار نمیکنند، اما ممکن است کمک کنند تا مطالعه ی شما در مسیر درست هدایت شود، به جرأت میگویم، کمی عمیق تر شود. (شاید حتی لذت بخش تر!)
این کاملا واضح به نظر می رسد، اما خواندن فلسفه به زمان و تمرکز زیادی نیاز دارد. با خواندن برای سرگرمی یا خواندن برای دریافت حقایق از چیزها کاملاً متفاوت است. خواندن نظری مستلزم درک دقیق و منطق و تمایل به داشتن ذهنی باز نسبت به روش های جدید تفکر است.
متون فلسفی استدلال هایی را ارائه می دهند که شما را ملزم به تفسیر، تحلیل و ارزیابی آنچه نویسنده نوشته است دارد. این ممکن است گاهی اوقات به این معنی باشد که قبل از اینکه از درک خود از موضوعات کلیدی ارائه شده اطمینان داشته باشید، باید بخوانید، دوباره بخوانید و شاید دوباره بخوانید. اما نگران نباشید - این طبیعی است! در واقع، اگر فقط یک بار آن را بخوانید، تقریباً هرگز درک درستی از یک متن نخواهید داشت.
بنابراین، طبق آنچه در بالا گفتم، مطمئن شوید که برای هر متنی که باید بخوانید، زمان کافی را به خود اختصاص دهید. سعی نکنید همه آنها را در شب قبل جمع کنید، و سعی نکنید همه این کارها را در یک روز انجام دهید. منظم بمانید و مطمئن شوید که به موقع برنامه ریزی کرده اید تا جایی که می توانید مطالعه کنید. خواندن با عجله اغلب شما را بیشتر از قبل از شروع کار گیج می کند.
قبل از شروع، مطمئن شوید که یک خودکار/ مداد در دست دارید. یا اگر دوست ندارید در کتابهایتان بنویسید، مقداری کاغذ نیز در دست داشته باشید. هنگامی که سیستم یادداشت برداری مناسب خود را ایجاد کردید، متوجه خواهید شد که نوشتن در متن در زمان حرکت شما باعث صرفه جویی در وقت شما می شود و هنگام پیگیری افکارتان از سردرگمی جلوگیری می کند.
همچنین داشتن مقداری آگاهی قبلی درباره آنچه می خوانید مفید است. دریابید که متن در چه زمانی نوشته شده است، به چه حوزه ای از فلسفه می پردازد و فیلسوفان دیگری که می تواند به آنها پاسخ دهد. داشتن حتی یک ایده تقریبی از زمینه متن اغلب به قرار دادن ایده ها در ارتباط با تصویر بزرگتر کمک می کند.
محوریت متن چیست؟
استدلال اساسی آنها چیست؟
چه چیزی را می خواهند ثابت کنند؟
چرا؟
چرا اینها را نوشته اند؟
در پاسخ به چه/چه کسی است؟
برای چی نوشته بود؟
چگونه؟
آنها چگونه حرف خود را ثابت کرده اند؟
استدلال چگونه شکل می گیرد؟
این سوالات را در حین مطالعه در ذهن داشته باشید، زیرا آنها اساس بررسی متن شما را تشکیل می دهند. هر چند وقت یکبار به آنها مراجعه کنید و سعی کنید مطمئن شوید که تا پایان کار به همه آنها پاسخ داده اید. این کار مطالعه شما را متمرکز نگه می دارد و درک شما را روشن می کند. بدون اینکه بتوانید به این سؤالات اساسی پاسخ دهید، ارائه تجزیه و تحلیل مطالب برای شما دشوار خواهد بود.
نوشتار فلسفی کاملاً منحصر به فرد است زیرا معمولاً گفت و گوی درونی ارائه می دهد. متنی که بی شباهت به بحث های فلسفی پشت و رو نیست، نویسنده اغلب در همان اثر نظریه خود را رد کرده و از آن دفاع می کند. این قابل انتظار است - تفکر فلسفی ساده نیست! بنابراین، وقتی در حال مطالعه هستید، اگر در همان ابتدا چیزی را متوجه نشدید، ناامید نشوید. اغلب، به جای اینکه بارها و بارها روی همان پاراگراف تمرکز کنید، بهتر است به خواندن ادامه دهید و بعداً به آن بازگردید. گاهی اوقات تکمیل متن و داشتن یک تصویر کلی ممکن است مشکلاتی را که قبلاً با آن مواجه بودید روشن کند.
اولین خوانده شده:
همانطور که معمولا می خواهید بخوانید.
انتظار نداشته باشید همه چیز را بفهمید!
در قسمتهایی که گیجکننده میشوید متوقف نشوید (بعداً زمانی برای این کار وجود خواهد داشت)
درک کلی از استدلال نویسنده ارائه شده است.
فیلسوفان از چه مثال هایی استفاده می کنند؟
نقاط قوت و ضعف آشکار چیست؟
چگونه از پایان نامه خود دفاع می کنند؟
در این مرحله، شما باید بتوانید تقریباً به برخی از سؤالات اولیه پاسخ دهید و شروع به جمع آوری یک درک کلی از مسائل ارائه شده کنید.
دوم خوانده شد:
این یکی در مورد جزئیات است
سعی کنید این را کمی آهسته تر بخوانید (می دانم که این می تواند دردناک باشد!)
هر قسمت از متن چگونه به پاسخگویی به سوالات کلیدی کمک می کند؟
اینجاست که باید یادداشت برداری خود را شروع کنید.
سعی کنید سیستمی را که برای شما کار می کند کنار هم قرار دهید. من دوست دارم کارم را با مجموعهای از نشانهها حاشیهنویسی کنم که معنیهای متفاوتی دارند، زیرا این به ردیابی روند فکر من کمک میکند و به این معنی است که من فقط سعی در بازنویسی بیتها در لبهها ندارم! من برجسته کردن را چندان مفید نمی دانم، زیرا واقعاً به من نمی گوید که چرا چیزی مهم است. مواردی که باید به آنها توجه داشته باشید عبارتند از:
بحث و جدل
ابتدا مقدمات و نتیجهگیری را پیدا کنید.
به عنوان مثال، P1, P2, C…
سپس ایراداتی به نظریه پیدا کنید.
به عنوان مثال، OB1، OB2، OB3 ….
نویسنده همچنین ممکن است راه حل/دلایلی را برای اجتناب از این مخالفت ها ارائه دهد.
به عنوان مثال، S1، R2 …
بخش های مهم
اطمینان حاصل کنید که فقط زیر این موارد خط نکشید، بلکه یادداشت کوتاهی در مورد اینکه چرا آنها نکات کلیدی هستند، بنویسید.
متن نوشته
هرگونه ارتباط با ادبیات/ایده ها/نظریه های دیگر را یادداشت کنید.
به عنوان مثال، Cfکانت/افلاطون و غیره …
تعاریف
نشانه گذاری این موارد بسیار مهم است، زیرا واژگان می تواند از نویسنده ای به نویسنده دیگر بسیار متفاوت باشد.
فیلسوفان به ابداع اصطلاحات خود بدنام هستند، بنابراین مطمئن شوید که منظور آنها را می دانید!
مثال ها
فیلسوفان اغلب از مثالهایی برای روشن کردن موضوعی که میگویند استفاده میکنند، بنابراین توجه به آنها به عنوان نقاط مرجع برای بحث مفید است.
پایان (تقریباً!)
یک گام بسیار مهم در خواندن یک اثر فلسفی این است که آنچه را که خوانده اید خلاصه کنید. اگر یادداشت های خوبی را یادداشت کرده باشید و واقعاً موفق شده اید به سؤالات کلیدی پاسخ دهید، این کار نباید خیلی سخت باشد.
کلیه حقوق این تارنما محفوظ و متعلق به فروشگاه اینترنتی دارا کالا می باشد